از مسائلى كه وهابيّان درباره آن حساسيّت خاصى دارند، مسأله تعمير قبور و ساختن بنا، بر روى قبور پيامبران و اولياى الهى و صالحان است.
براى نخستين بار اين مسأله را ابن تيميه و شاگرد معروف او ابن قيم عنوان كرده و بر تحريمِ ساختن بنا و لزوم ويرانى آن، فتوا دادهاند.
ابن قيم در كتاب «زاد المعاد فى هدى خير العباد[1]» مىگويد:
«ويران كردن بنايى كه روى قبور ساخته شده واجب است و پس از قدرت بر هدم و ويران كردن آن، ابقاء آنها به همان صورت حتى يك روز هم جايز نيست[2]!»
در سال ١٣۴۴ ه . ق. كه سعوديها بر مكّه و مدينه و اطراف آن سلطه پيدا كردند، به فكر افتادند كه براى تخريب مشاهد بقيع و آثار خاندان رسالت و صحابه پيامبر مستمسكى به دست آورند و با گرفتن فتوا از علماى مدينه، راه را بر تخريب آن هموار نمايند و افكار عمومى مردم حجاز را كه هرگز با اين اعمال موافق نبودند، براى اين كار آماده سازند. از اين جهت قاضى القضات نجد، «سليمان بن بليهد» را روانهی مدينه كردند كه وى مسائل مورد نظر آنان را از علماى آنجا استفاده كند. از اين جهت او پرسشها را به گونهاى طرح كرد كه پاسخ آنها، (مطابق با نظريه وهابيّان) در خودِ سؤالها گنجانيده شده بود. و از اين طريق به مفتيان اعلام كرد كه بايد پاسخ را مطابق جوابهايى كه در پرسشها آمده است تهيّه كنند، در غير اين صورت محكوم به شرك مىگردند و اگر توبه نكنند به قتل خواهند رسيد.
سؤالها و جوابها در جريده «ام القرا» مكّه، شماره ١٣۴۴، ماه شوّال منتشر شد[3].با انتشار آن، در همان زمان، ضجّهاى ميان مسلمانان؛ اعم از سنّى و شيعه پديد آمد؛ زيرا همه مىدانستند كه پس از اخذ فتوا، ولو از طريق ارعاب و تهديد، تخريب بنا و قبور پيشوايان اسلام آغاز خواهد شد، كه همان هم شد، پس از گرفتن فتوا از پانزده عالم مدينه و پخش آن در حجاز، تخريب بىامان آثار خاندان رسالت در هشتم شوال همان سال آغاز گرديد و تمام آثار اهل بيت و صحابه پيامبر، از ميان رفت و اثاثيه گرانبهاى حرم ائمه بقيع غارت شد و قبرستان بقيع به صورتى درآمد كه انسان از ديدن آن سخت ناراحت مىشود.
ما اكنون قسمتى از سؤالها را نقل مىكنيم تا روشن شود كه پرسشگر چگونه جواب سؤالها را در آن گنجانيده است! يعنى نه تنها هدف، سؤال و استفتاء نبود، بلكه مقصود دستيابى به مستمسكى در نزد عوام بود براى هدم و ويران كردن آثار رسالت. اگر به راستى هدف فهم و واقعبينى بود، معنا نداشت كه پرسشكننده مساله، پاسخ خود را در خود پرسش بگنجاند، بلكه از قرائن مىتوان حدس زد كه سؤال و جواب را از پيش در ورقهاى تنظيم كرده و فقط براى اخذ امضا نزد علماى مدينه برده بودند؛ زيرا تصور نمىرود مشاهير علماى مدينه كه ساليان درازى خود و نياكانشان مروج و حافظ آثار نبوى و زائران آنها بودند، يك مرتبه طرز تفكّر ديگرى پيدا كنند و بر تحريم بنا و لزوم ويران كردن آن فتوا دهند!
سليمان بليهد در سؤال خود چنين مىگويد:
«ما قَوْلُ علماءِ المدينِة المنوَّرَة زادَهُم اللّهُ فَهْماً و عِلْماً فِى البناء عَلَى القُبُورِ وَ اتِّخاذِها مَساجِدَ هَلْ هُوَ جائزٌ أوْ لا وَ إذا كانَ غيرَ جائِزٍ بَل مَمْنوعٌ مَنهِىٌّ عَنه نَهياً شديداً فَهَل يَجِبُ هَدمُها وَ منعُ الصَّلاةِ عِنْدَها أم لا. وَ إذا كانَ البناء في مَسْبَلَةٍ كَالبَقِيعِ وَ هُوَ مَانِعٌ مِنَ الاِنتِفاعِ بِالمِقدارِ المَبنِىّ عَلَيهِ فَهَلْ هُوَ غَصْبٌ يَجِبُ رَفْعُهُ لِما فيِه مِنْ ظُلْمِ المُسْتَحِقِّينَ وَ مَنْعِهِمُ استحقاقَهُم أمْ لا؟»
«علماى مدينه منوره - كه خدا فهم و دانش آنان را روز افزون سازد - درباره ساختن بنا بر قبور، و مسجد قرار دادن آن، چه مىگويند، آيا جايز است يا نه، اگر جايز نيست و به شدّت در اسلام ممنوع مىباشد، آيا تخريب و ويران كردن و جلوگيرى از گزاردن نماز در كنار آن، لازم و واجب است يا نه؟
و اگر در زمين وقفى؛ مانند بقيع كه قبّه و ساختمان بر روى قبور، مانع استفاده از قسمتهايى است كه روى آن قرار گرفته است، آيا اين كار غصب قسمتى از وقف نيست كه هر چه زودتر بايد رفع گردد تا ظلمى كه بر مستحق شده است، از بين برود.»
علماى مدينه در محيط پر از ارعاب و تهديد، به پرسش سليمان پاسخى چنين گفتند:
«اَمَّا البناءُ عَلَى القُبورِ فَهَو ممنوعٌ اِجماعاً لِصِحَّةِ الأحاديثِ الواردَة فى مَنعِه و لَهِذا افْتى كَثيرٌ مِنَ العُلَماءِ بِوُجُوبِ هَدْمِهِ مُسْتَندين بِحديثِ عَلىٍ - رضِى اللّه عنه - إنَّهُ قَالَ: لِأبِى الهَيَّاج اَلا أبْعَثُكَ عَلَى مَا بَعَثَنِى عَليهِ رَسول الله - صَلّى اللّه عليه وآله وسلّم - اَن لا تَدَعْ تِمثالاً الّا طَمَسْتَه وَ لا قَبراً مُشرِفاً الّا سَوَّيْتَه.»
«ممنوعيّتِ ساختن بناء بر قبور، اتفاقى است، به گواهى احاديثى كه بر ممنوعيّت آن دلالت مىكنند. از اين جهت، گروهى بر تخريب و ويران كردن آن فتوا دادهاند و در اين مطلب به حديثى كه ابى الهيّاج از على نقل كرده است استناد مىجويند. على به او گفت من تو را بر كارى مبعوث مىكنم كه رسول خدا مرا براى آن برانگيخت، هيچ تصويرى را نمىبينى مگر اين كه آن را محو كن و قبرى را مشاهده نمىكنى مگر اين كه آن را مساوى و برابر بنما.»
شيخ نجدى در مقالهاى كه در جريده «امّ القرا» شماره جمادى الثانى ١٣۴۵ منتشر ساخت مىگويد، ساختن قبّه و بنا از قرن پنجم هجرت معمول گردیده است.
اينها نمونهاى از سخنان وهابيّان درباره تعمير قبور است و آنان غالباً در نوشتههاى خود بر دو دليل تكيه مىكنند:
١ - اتفاق علماى اسلام بر تحريم آن.
٢ - حديث ابى الهيّاج از اميرمؤمنان على(ع) و برخى ديگر مانند آن.
بايد توجّه نمود كه بحث ما اينك در مورد «تعمير قبور، ساختن سايبان، سقف و يا بنا بر روى آن» است. اما در موضوع «زيارت قبور» جداگانه بحث خواهيم كرد.
براى روشن شدن موضوع، چند بحث را مطرح مىكنيم:
* نظر قرآن درباره بنا، تعمير و... بر روى قبر چيست، آيا حكم آن از ديدگاه قرآن را مىتوان به دست آورد؟
* آيا امّت اسلامى به راستى بر تحريم آن اتفاق دارند، يا در تمام ادوار اسلامى، جريان بر خلاف بوده است و در زمان خود پيامبر و ياران او تعمير قبور و ساختن خانه و سايبان بر آن، وجود داشته است؟
* مقصود از حديث ابى الهيّاج كه مورد استفاده گروه وهابى است چيست؟
* مقصود از احاديث جابر، ام سلمه و ناعم چيست؟
خودآزمایی
1- از مسائلى كه وهابيّان درباره آن حساسيّت خاصى دارند، چیست؟ و نخستین بار چه کسی این مسئله را عنوان کرد؟
2- نمونهاى از دلایل وهابيّان درباره تعمير قبور، که آنان غالباً در نوشتههاى خود بر این دلايل تكيه مىكنند را بیان کنید.
3- چگونه سعودیها مستمسكى براى تخريب مشاهد بقيع و آثار خاندان رسالت و صحابه پيامبر، برای خود ساختند؟
پینوشتها:
[1] زاد المعاد، ص۶۶١
[2] «يَجِبُ هَدْمُ المَشاهِدِ الّتى بُنِيَتْ على القُبور، وَ لا يَجُوزُ إبقاءُها بَعد القُدْرَة عَلَى هَدْمِها و إبْطالِها يوماً واحِداً!»
[3] مرحوم آقا بزرگ تهرانى در كتاب «الذريعه»، ج ٨، ص ٢۶١ مىنويسد: وهابيّان در ١۵ ربيع الأول١٣۴٣ بر حجاز تسلّط يافتند و در هشتم شوال ١٣۴٣، قبور امامان بقيع و صحابه را ويران كردند. در حالى كه، جريده «ام القرا» صورت استفتاء و جواب را در شماره ١٧ شوال سال ١٣۴۴ منتشر ساخته و تاريخ جواب علماى مدينه را ٢۵ رمضان معين كرده است. بايد گفت تسلط و تخريب هر دو، در سال ١٣۴۴، انجام گرفته است و مرحوم سيّد محسين امين تاريخ تسلّط كامل و تخريب را سال ١٣۴۴ ه . ق. دانسته است. به كتاب «كشف الارتياب»، ص ۶٠-۵۶ مراجعه شود.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی